پری ها ، دلنوشته های یک دختر
دلنوشته هایی برای زنان و دختران ، اشعار عاشقانه و مطالبی برای دختران 
نويسندگان

یک سفر دو ساعته دم غروب چیزی که مدتها بود دلم میخواست انجام بدهم. کار روزگار و ببین طی مسافت

دو ساعته برای انجام کاری و برگشتن به خونه اونقدر عادی و معمولی بود که فکر نمیکردم یه روزی دلم

براش تنگ بشه و این بیرون رفتن کاری برام مثل یه سفر باشه. دیدن ادمها ، دیدن ساختمانها، دیدن

ماشینها توی خیابون ، حتی موندن پشت چراغ قرمز و دیدن مردمی که از روی خط عابر عبور میکنند،

چقدر دلتنگشون بودم.

 

همیشه از جاهای ساکت فراری بودم یادمه یکی از دوستانم خونه اش و عوض کرد، وقتی رفتم دیدنش

محیط شهرکی که خونه اش بود اونقدر ساکت بود که اگه کسی سر خیابون بلند حرف می زد صداشو

می شد  از ته خیابون شنید. نه صدای ماشینی نه صدای بازی بچه ها ، سکوت مطلق . بهش گفتم

من دو روز هم اینجا تحمل نمیارم و دیونه میشم. 

 

الان خیابون خونه ما درست شده مثل محل خونه دوستم سوت وکور. غیر از صدای ماشین نون خشکی

اونم دو سه روز یک بار و صدای عبور ماشینها اونم تک و توک، صدایی نمیاد. تمام دیروز توی حیاط خونه

داشتم به صداها گوش میکردم به صداهایی که به گوشم نمی رسید. همیشه روزهای تعطیل صدای

بچه ها از توی کوچه می اومد که جیغ می کشیدن و بازی میکردن ماشین میوه فروشی و نون خشکی

بود که می اومد و می رفت .

 

همسایه ها می اومدن جلوی درخونه هاشون و با هم گپ می زدن خوبی محله ما اینه که خونه هاش

اپارتمان نیست و همه همسایه ها بالای سی ساله ساکن هستن و تقریبا برای هم مثل خانواده هستن.

برای همین همیشه جلوی در خونه یکی از همسایه ها جمع میشن و به قول مامانم میتینگ بر گزار میکنند ،

یادش بخیر. دیگه از اون اجتماعات هم خبری نیست ،

 

یادمه عصرا که از کار بر میگشتم مامان خونه نبود وقتی زنگ می زدم که کجاست میگفت با همسایه ها

جمع شدیم آش بپزیم یا برای یکیشون سبزی پاک کنن یا رب و یا نذری بپزن .همیشه خدا کاری برای انجام

دادن برای هم داشتن.حتی گذر زمان و اپارتمان نشینی و غریبه شدن همسایه ها با هم توی محله ما اثری

نداشت و هنوز هوای همو داشتن و بهم سر می زدن .

 

حالا فقط با تلفن با هم در تماس هستن یا در صفحات مجازی گروه تشکیل دادن و باهم در ارتباطن . مامان من

خیلی جالب با این قضیه برخورد میکنه، مثلا اگر پستی می فرسته و لایکش میکنند از لایک کردن طرف

مقابل تشکر میکنه. هر چی مگم مامان جون نیاز نیست شما از کسی که از پستت خوشش اومده تشکر

کنی . میگه نه عزیزم زشته ادب حکم میکنه که ازش تشکر کنم.

 

حتی وقتی برای ما چیزی ارسال میکنه اگر فقط تشکر کنیم شب که میریم خونه

میگه پستی که براتون فرستادمو دیدین؟  اگر بگم دیدم ، میگه خب چی برات فرستادم !! اینجاست که

مچمو میگیره و می فهمه پستش و ندیدم و فقط لایکش کردم. خلاصه که با نسل قدیم و تکنولوژی روز

اینجوری درگیریم.

 

می خواستم بگم کرونا با روابط ادما کاری کرده که هیچکس فکرشو نمی کرد که یک روزی حتی نتونیم از

در خونه هامون بیرون بیاییم و به ناچار پناه ببریم به دنیای مجازی برای دیدن عزیزانمون و تشکر کردن از

پسندیدن پست ارسالیمون.


برچسب‌ها: سفر لایک بازی صدا کرونا
[ دو شنبه 5 آبان 1399 ] [ ] [ پری ها ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد
.: Weblog Themes By موفقیت , انگیزه و علاقه در کسب درآمد :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ پری ها، ویژه دختران و زنان ایران زمین خوش آمدید
لینک های مفید
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 151
بازدید کل : 8041
تعداد مطالب : 116
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1